دستان قرآنی

داستان قرآنی پرندگان ابراهیم
 
خورشید شیعه
 
نخستین بار که او را دیدم، تندتند پلک های خود را به هم می زد. از خدا ممنونم که او را برای من آفرید؛ همان کبوتر سفیدی که نام خود را «ناشا» گذاشته بود. پیش از این که دوستی من با او آغاز گردد، نام دیگری داشت. کبوترها هنگامی که دوست پیدا می کنند و عاشق می شوند، نام خود را عوض می کنند؛ زیرا نام قدیمی، بر ذات جدیدی که پس از عشق متولد می شود، دلالت ندارد.م بر این باوریم که با عشق، ذاتی نو متولد می شود.

به یاد دارم هنگامی که مادرم از دنیا رفت، تمام مصیبت های دنیا بر سر پدرم فرو ریخت. او که همواره با نشاط و شاداب بود،هیچ نمی گفت و سر به زیر افکنده بود. روز اول کاملاً ساکت بود؛ نه پرواز می کرد، نه می خورد و نه می آشامید. فقط نوک خود را باز و بسته می کرد، گویا می خواهد چیزی بگوید. روز دوم، بر روی شکم خود خوابید. باز هم ساکت بود؛ نه چیزی می خورد، نه چیزی می آشامید، حتّی نوک خود را باز نمی کرد. روز سوم به پهلو خوابید، گویا .......

-----------------------------------

جهت مطالعه کامل به ادامه مطلب بروید.

ادامه نوشته

حضرت عیسی و حضرت مریم در قرآن

داستان حضرت عيسى و حضرت مريم (عليهماالسلام ) در قرآن

وبلاگ ائمه (ع)

إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ
فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ

به يادآر زمانى را كه همسر عمران گفت : پروردگارا، من نذر كرده ام كه آنچه در رحم دارم ، محرر (يعنى خالص خدمتكار) تو باشد. از من قبول كن كه تو، آرى تنها تويى كه شنواى دانايى .
همين كه وضع حمل كرد گفت : پروردگارا، من او را دختر زاييدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست كه چه زاييده ) و معلوم است كه براى خدمتگزارى معبد تو

جهت مطالعه کامل به ادامه مطلب بروید.....

ادامه نوشته